اهداف: چندوچون برنامهریزی شهری انجام گرفته در هفت دهه گذشته کشور و نپرداختن بـه چـارچوبندی نظریـه بومی همراســـتــا بـا ویژگیهـای محیط برنامهریزی کشـــور، امروزه ناســـازگاریها و ناهماهنگیهای فراوان برنامهریزی، برنامهریز و برنامههای شهری را آشکار کرده است؛ هدف این پژوهش دستیابی به نظریه برنامهریزی شهری همکنش با عناصر ساختار رسمی محیط برنامهریزی ایران است.
روششناسی: این پژوهش دارای رویکرد انتقادی و در شمار پژوهشهای کیفی است و "نظریه داده بنیاد کالسیک" شالوده فراهمسازی آن است. گفتگوهای نیمهساختاریافته هدفمند با ۳۰ تن خبره و پژوهش اسنادی ۱۰۰ سند علمی و پژوهشی چاپ شده (۱۳۷۰ تا ۱۳۹۸) دادههای بایسته و بسنده را برای کدگذاری به کمک نرمافزار MAXQDA فراهم نمود و در گامهای تحلیلی و چرخهای-بازخوردی (گردآوری دادهها و کدگذاری باز، بنیادی، گزینشی، نظری) و مرور ادبیات تخصصی پژوهش انجام شد و روایی آن، با مرور ادبیات و دو شیوه (ارزیابی به کمک (هفت سنجه استراوس و کوربین) و ارزیابی به کمک (پرسشهای کرسول) گواهی شد.
یافتهها: در فرآیند پیونددهی و مفهومسازی (۸۶۰ کد باز) به کمک «خودنوشتها» و مشارکت گفتگوشوندگان، کدهای بنیادی «ساختار کالن برنامهریز»، «نظریهها و چارچوبهای نظری و محیط برنامهریزی» شناسایی و به کمک الگوی گراف، ساختار نهادینه (رسمی) برنامهریزی، عنصرهای «ساختار نهادینه برنامهریزی شهری» و کد بنیادی الگوی هماهنگی عناصر ساختار نهادینه برنامهریزی شهری شناسایی شد و سپس سه مقوله بنیادی ناهماهنگی و ناسازگاری در فرآیند فراهمسازی و انجام برنامه، ناسازگاری و ناهماهنگی چارچوبهای نظری الگوی برنامه ریزی و ناهماهنگی در حکمروایی شهری روشن گردید.
نتیجهگیری: پژوهش نشان داد؛ انگاره هماهنگی کانون مقولهها و کدهایی است که به نظریه همکنش با عناصر ساختار رسمی محیط برنامهریزی ایران رهنمون دارد و پدیده کانونی پژوهش که نظریه پژوهش را نشان میدهد، برنامهریزی هماهنگ است که راهبردهای «راهبری نظری: هماهنگساز فرآیند برنامهریزی و راهبری عملی: هماهنگساز نقش، دیدگاه، همکنشی و ... نهادها و بهرهوران برنامهریزی» را در بر دارد.