Persian
دوره 36، شماره 3 - ( 1400 )                   جلد 36 شماره 3 صفحات 311-305 | برگشت به فهرست نسخه ها
نوع مقاله:
پژوهشی نظری |
موضوع مقاله:

Print XML English Abstract PDF HTML

History

How to cite this article
Torkameh A, Hafeznia M, Roumina E, Ahmadipour Z. An Ontological Critique of Critical Geopolitics in Gearóid Ó Tuathail and Simon Dalby. GeoRes 2021; 36 (3) :305-311
URL: http://georesearch.ir/article-1-1065-fa.html
ترکمه آیدین، حافظ‌نیا محمدرضا، رومینا ابراهیم، احمدی‌پور زهرا. نقدی هستی‌شناختی بر ژئوپلیتیک انتقادی در آثار ژئوراید اتوتایل و سیمون دالبی. فصل‌نامه تحقیقات جغرافیایی. 1400; 36 (3) :305-311

URL: http://georesearch.ir/article-1-1065-fa.html


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Rights and permissions
1- گروه جغرافیای سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
* نشانی نویسنده مسئول: گروه جغرافیای سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران. کد پستی: 14115-111
چکیده   (1350 مشاهده)
مقدمه: پژوهش‌های فلسفی در مطالعات جغرافیای سیاسی در ایران بسیار محدود است. در میان موارد موجود نیز با نوعی آشفتگی نظری مواجهیم که برآمده از فقدان دقت علمی و فلسفی کافی است. از این رو این پژوهش به‌دنبال آن است تا با نشان‌دادن ضرورت انجام پژوهش‌های فلسفی در حوزه جغرافیا و برشمردن برخی از پیامدهای منفی این غفلت اساسی، به نقد فلسفی ژئوپلیتیک انتقادی در نوشته‌های اتوتایل و دالبی بپردازد. تمام تمرکز ژئوپلیتیک انتقادی بر حوزه شناخت‌شناسی است؛ به‌طوری که گویی شناخت‌شناسی می‌تواند مستقل از هستی‌شناسی وجود داشته باشد. در نتیجه نمی‌تواند یک رویکرد شناختی و نظری در جغرافیا عرضه کند و به اشتباه، این‌طور می‌انگارد که علم و عینیت فقط به شکل پوزیتیویستی ممکن است. بی‌توجهی به اهمیت هستی‌شناسی باعث شده تا ژئوپلیتیک انتقادی برخلاف ادعایش نتواند رویکردی رهایی‌بخش عرضه کند. از همین رو در بحث‌های شناخت‌شناسانه اتوتایل و دالبی با آشفتگی گسترده‌ای مواجه می‌شویم. پژوهش حاضر نوعی پژوهش بنیادی-‌نظری است که با بهره‌گیری از روش تحلیل منطقی و منابع کتاب‌خانه‌ای می‌کوشد به پرسش‌های طرح‌شده پاسخ دهد. مبنای نظری بدیل نیز برگرفته از فلسفه علم روی باسکار با عنوان واقع‌گرایی انتقادی است.
نتیجه‌گیری: هستی‌شناسی ژئوپلیتیک انتقادی، نوعی هستی‌شناسی انسان‌محور، ایده‌آلیستی و در نتیجه، ذهن‌گرایانه است که کل واقعیت را به گفتمان فرومی‌کاهد و در نتیجه فاقد یک رویکرد فلسفی لایه‌مند است و نمی‌تواند لایه‌های غیرگفتمانی و ساختاری واقعیت و مهم‌تر از آن، برهم‌کنش لایه‌های مختلف واقعیت (اعم از گفتمانی و غیرگفتمانی) را تبیین کند. به سبب این هستی‌شناسی مسطح، ژئوپلیتیک انتقادی نمی‌تواند تمایز لایه‌های ذهنی و عینی واقعیت ژئوپلیتیکی و رابطه دیالکتیکی متقابلشان را دریابد. در نتیجه نظریه‌پردازی به نوعی نقد صرف تقلیل داده می‌شود که پیش از شناخت موضوع و مساله دل‌مشغول نقد آن است.
واژه‌های کلیدی:

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA