ما در حالی به تهیه طرح و ساماندهی تهران پرداخته و میپردازیم که حجم عظیمی از اندیشه و اقدام در پیش روی داشته و داریم. اندیشههایی آزمون شده و اقداماتی پخته و ناپخته در کوره زمان و تاریخ، که به خوبی و سنجیده از آنها درس نگرفتهایم. بطوریکه انگار حاصل چنین تاریخ پر فراز و نشیبی از سیر اندیشههای شهرسازی وآزمون وخطا نبودهایم. نگاهی به شهرچندیگر، به عنوان نمونه، میتواند درسهای خوبی را برایمان به همراه داشته باشد. بدین سبب در این مقاله به کند و کاوی در این ارتباط پرداخته میشود. در پی تفکیک هند به دو کشور مجزا در سال 1947 میلادی، و پس از، ازدست دادن لاهور مرکز ایالت بزرگ پنجاب، دولت هند به ایجاد شهری جدید به عنوان مرکزی برای پنجاب اقدام میکند. این شهر نخست توسط "آلبرت مایر" امریکایی و دستیار پر تلاش او "نویکی" طراحی میشود. سپس بدنبال درگذشت این دستیار کوشا، آلبرت مایر از ادامه کار دست میکشد. سپس "پی ال ورما" به دستور نهرو نخست وزیر وقت برای انتخابی دیگر ماموریت داده میشود. ورما، کوربوزیه را به دلیل شهرتش برای ادامه کار انتخاب میکند. نام این شهر، چندیگر (نام الهه ای هندو که معبدش در دامنههای تپههای شیوالیک در ادامه رشته کوههای هیمالیاست) انتخاب میشود که فرانسویها آنرا به دلیل نداشتن حرف "چ" در زبان خود، شاندیگار تلفظ میکنند.چون لوکوربوزیه از سردمداران ترقی گرایان محسوب میشود، این شهر را میتوان تا حدودی تجلی و تجسد اندیشههای ترقیگرایان و یا خردگرایان در هندوستان دانست.
در این مقاله نخست به اختصار به سیر اندیشههای شهر سازی و سپس به شرح حال چگونگی طراحی این شهر از دیر باز پرداخته میشود. سپس بطریقی توصیفی تحلیلی نکات مثبت و ضعفهای این اقدام مهم استنتاج خواهد شد. نتیجه این پژوهش نشان میدهد چه نکات مثبت و چه نکات منفی در انجام این اثر تاریخی، هر دو میتوانستند و میتوانند در طرحهای جامع و تفصیلی تهران سرمشقهای خوبی برای برنامه ریزان و طراحان شهری به ارمغان بیاورند.